پیش فرض های روش علمی
یکی از مباحث پایه ای در روش تحقیق روش علمی و پیش فرض های آن است. در روش تحقیق وقتی صحبت از روش های علمی می شود، بلافاصله پیش فرضهایی به ذهن محقق خطور می کند.
در این مقاله می خواهم پیش فرضهای روش علمی را با مثالهای متعدد بررسی کنم.
1) جبرگرایی (Determinism)
پیش فرض جبرگرایی بر این نکته اشاره دارد که همه رویدادها، فرایندها و رفتارهای ذهنی علل زمینهای دارند و از الگوهای قابل پیشبینی تبعیت می کنند.
در علوم رفتاری جبرگرایی نشان می دهد که رفتار انسان تصادفی نیست، بلکه تحت تأثیر عوامل مختلفی مانند ژنتیک، محیط و تجربیات گذشته است. به عنوان مثال، پاسخ یک فرد به یک محرک خاص را می توان بر اساس تجربیات یادگیری گذشته خود پیش بینی کرد.
به عنوان مثالی برای جبر محیطی مثال سگ های پاولوف بسیار مثال خوبی است. سگهای پاولوف شرطی شدند که صدای زنگ را با رسیدن غذا مرتبط کنند. با گذشت زمان، سگها تنها با صدای زنگ بزاق ترشح میکنند. یافته های این پژوهش نشان میدهد که چگونه محرکهای محیطی میتوانند رفتار را تعیین کنند.
در یک مثال دیگر برای جبرگرایی می توان به نظریه زیگموند فروید در مورد تاثیر نیروهای ناخودآگاه از جمله خاطرات و خواسته های سرکوب شده بر رفتار اشاره کرد. فردی را در نظر بگیرید که اضطراب یا فوبیا را تجربه می کند و ممکن است برای کشف تعارضات ناخودآگاه تحت روانکاوی قرار گیرد. جبرگرایی در این زمینه نشان میدهد که این اضطرابها دلایلی اساسی دارند که اغلب ریشه در تجربیات اولیه زندگی دارند.
جبر گرایی شناختی ادعا می کند که فرآیندهای ذهنی، از جمله ادراک، حافظه و تصمیم گیری، از الگوهای سیستماتیک پیروی می کنند. در مطالعات روی حافظه، محققان ممکن است بررسی کنند که چگونه عوامل خاصی، مانند توجه یا تمرین، رمزگذاری و بازیابی اطلاعات را تعیین میکنند. قابل پیش بینی بودن عملکرد حافظه با ماهیت قطعی فرآیندهای شناختی همسو است.
در هر یک از این مثالها، جبرگرایی بر این ایده تأکید میکند که علل و تأثیرات قابل شناسایی در پشت رفتارها و فرآیندهای ذهنی مشاهدهشده وجود دارد.
2) امساک گری (Parsimony)
امساک گری در روش علمي اصلي است كه به دانشمندان پیشنهاد میكند تا زماني كه توضيحات سادهتر بتواند پديدههاي مشاهده شده را توضيح دهد، توضيحات يا نظريههاي سادهتر را بر پيچيدهتر ترجیح دهند. این اصل که به عنوان تیغ اوکام (Occam’s razor) نیز شناخته می شود، اهمیت سادگی در توضیحات علمی را برجسته می کند.
در روانشناسی امساک گری هنگام توضیح رفتار به کار می رود. اگر یک نظریه روانشناختی ساده بتواند یک رفتار را به اندازه کافی توضیح دهد، بر نظریه پیچیده تر ترجیح داده می شود. به عنوان مثال، اصل تقویت ساده ممکن است رفتار را به طرزی خردمندانهتر از ترکیب پیچیده ای از عوامل متعدد توضیح دهد. در روانشناسی رفتاری، اصل تقویت نشان می دهد که رفتارها با پاداش، تقویت و با تنبیه تضعیف می شوند. در اینجا، اصل تقویت به جای معرفی توضیحات پیچیده و چند وجهی برای رفتار، چارچوبی ساده و مؤثر برای درک چگونگی یادگیری و حفظ رفتارها فراهم می کند.
در روانشناسی بالینی، درمان شناختی-رفتاری (CBT) معتقد است که افکار، احساسات و رفتارها به هم مرتبط هستند و تغییر الگوهای افکار منفی میتواند تأثیر مثبتی بر احساسات و اعمال داشته باشد. CBT به جای استفاده از تکنیکهای پیچیده درمانی، بر رویکردی عملگرایانه و سرراست تأکید میکند و آن را به انتخابی مقرونبهصرفه برای رسیدگی به انواع اختلالات روانشناختی تبدیل میکند.
در این مثالها، اصل امساک گری روانشناسان را راهنمایی میکند تا نظریهها و تبیینهایی را ترجیح دهند که مختصر، ساده و مستلزم کمترین پیشفرضها باشند و در عین حال عناصر اساسی پدیدههای روانشناختی را در بر بگیرند. این تعهد به سادگی، وضوح و کاربرد نظریه های روانشناسی را هم در تحقیقات و هم در کاربردهای عملی افزایش می دهد.
3) اصل تعمیم پذیری یا عمومیت (Generality)
تعمیم پذیری یا عمومیت، به عنوان یک پیش فرض در روش علمی، به این ایده اشاره دارد که اصول و نظریه های علمی باید به طور گسترده در موقعیت ها، جمعیت ها و زمینه های مختلف قابلیت اعمال داشته باشند. به عبارت دیگر، یافته های علمی باید قابلیت تعمیم داشته باشد، یعنی محدود به شرایط یا گروه های خاصی نباشد.
نمونه هایی از عمومیت در روانشناسی:
تحقیق حافظه – استراتژی های رمزگذاری:
توضیح: در زمینه تحقیقات حافظه، مطالعات ممکن است اثربخشی استراتژیهای رمزگذاری خاصی را بر یادآوری حافظه بررسی کنند.
تعمیم پذیری: اگر مطالعه ای نشان دهد که یک استراتژی رمزگذاری خاص عملکرد حافظه را در دانشجویان افزایش می دهد، اصل عمومیت نشان می دهد که این یافته باید فراتر از گروه خاص مورد مطالعه مرتبط باشد. این نشان می دهد که یک استراتژی ممکن است برای افراد در سنین مختلف، زمینه های تحصیلی، یا زمینه های فرهنگی موثر باشد.
روانشناسی اجتماعی – اثر تماشاگر:
توضیح: تأثیر تماشاگر یک پدیده روانشناسی اجتماعی است که در آن افراد کمتر در شرایط اضطراری با حضور دیگران کمک می کنند.
تعمیم پذیری: اگر تحقیقات وجود تأثیر تماشاگر را در یک زمینه فرهنگی نشان دهد، اصل عمومیت نشان می دهد که این پدیده اجتماعی باید در فرهنگ های مختلف قابل اجرا در نظر گرفته شود. این فرض به روانشناسان اجازه می دهد تا یافته های مربوط به رفتار و تأثیر اجتماعی را فراتر از شرایط خاص مطالعات فردی تعمیم دهند.
رشد شناختی – مراحل پیاژه:
توضیح: ژان پیاژه مراحل رشد شناختی را پیشنهاد کرد، مانند مراحل حسی حرکتی، پیش عملیاتی، عملیاتی مشخص و عملیاتی رسمی.
تعمیم پذیری: فرض عمومیت دلالت بر این دارد که مراحل پیاژه باید در کودکان در فرهنگ ها و محیط های مختلف قابل مشاهده باشد. اگر مطالعه ای این مراحل را در یک جمعیت تایید کند، محققان می توانند به طور منطقی یافته ها را تعمیم دهند تا پیشنهاد کنند که مراحل مشابه در کودکان با زمینه های مختلف وجود دارد.
روانشناسی تربیتی – تکنیک های یادگیری:
توضيح: روانشناسان تربيتي ممكن است تاثير فنون مختلف تدريس را بر نتايج يادگيري دانش آموزان مطالعه كنند.
تعمیم پذیری: اگر یک روش تدریس در بهبود عملکرد تحصیلی دانشآموزان دبستانی در یک مطالعه مؤثر باشد، فرض عمومیت نشان میدهد که ممکن است در هنگام بهکارگیری تکنیک مشابه برای دانشآموزان در کلاسها یا محیطهای آموزشی متفاوت، اثرات مثبت مشابهی مورد انتظار باشد.
در این مثالها، اصل عمومیت تضمین میکند که نظریهها و یافتههای روانشناختی به شرایط یا گروههای خاص محدود نمیشوند. این فرض به محققان و پزشکان اجازه میدهد تا تعمیمهای آگاهانه انجام دهند و اصول روانشناختی را در موقعیتهای مختلف به کار ببرند و در نهایت ارتباط و کاربرد عملی دانش روانشناختی را افزایش دهند.
4) عینیت (Objectivity)
عینیت یک فرض اساسی در روش علمی است که بر اهمیت مشاهده، اندازهگیری و تفسیر بیطرفانه و بیطرفانه دادهها تأکید دارد. دانشمندان تلاش می کنند تا تعصبات و احساسات شخصی را به حداقل برسانند و در تحقیقات خود موضعی بی طرفانه و عینی داشته باشند.
نمونه هایی از عینیت در روانشناسی:
مطالعات مشاهده ای – رفتار کودک:
توضیح: در یک مطالعه مشاهده ای که رفتار کودک را در کلاس درس بررسی می کند، محققان ممکن است مواردی از رفتار پرخاشگرانه را ثبت کنند.
عینیت: عینیت در این زمینه محققین را ملزم به ثبت رفتارها بدون قضاوت شخصی یا تصورات قبلی می کند. آنها باید از تفسیر رفتار کودک به عنوان پرخاشگرانه بر اساس نظرات ذهنی خودداری کنند و اطمینان حاصل کنند که مشاهدات بی طرفانه و بی طرفانه هستند.
بررسی باورهای سیاسی:
توضیح: روانشناسانی که نظرسنجی هایی را برای ارزیابی باورهای سیاسی انجام می دهند ممکن است از شرکت کنندگان در مورد نظرات آنها در مورد موضوعات مختلف بپرسند.
عینیت: عینیت در تحقیقات پیمایشی ایجاب می کند که سؤالات به شیوه ای خنثی و بی طرفانه بیان شوند. به عنوان مثال، به جای استفاده از زبان اصلی، سؤالات باید به صورت عینی تنظیم شوند تا از تأثیرگذاری بر پاسخ های شرکت کنندگان بر اساس دیدگاه های سیاسی خود محقق جلوگیری شود.
طراحی آزمایشی – اثر پلاسبو:
توضیح: در یک کارآزمایی بالینی که اثربخشی یک داروی جدید را آزمایش میکند، محققان ممکن است دارونما را برای گروه کنترل تجویز کنند.
عینیت: عینیت در طراحی آزمایشی، محققین را ملزم به اجرای روشهای دوسوکور میکند، جایی که نه شرکتکنندگان و نه آزمایشکنندگان نمیدانند چه کسی دارونما را دریافت میکند. این به حذف سوگیری ها در مشاهدات و جمع آوری داده ها کمک می کند و اطمینان می دهد که نتایج تحت تأثیر انتظارات یا باورها قرار نمی گیرند.
ارزیابی های روانشناختی – تست های شخصیت:
توضیح: روانشناسان اغلب از آزمون های شخصیتی برای ارزیابی ویژگی هایی مانند برون گرایی یا گشودگی استفاده می کنند.
عینیت: عینیت در اجرا و تفسیر تست های شخصیت شامل پیروی از رویه های استاندارد شده است. روانشناسان تلاش می کنند تا آزمون ها را به طور مداوم نمره دهند و اجازه نمی دهند نظرات یا انتظارات شخصی بر تفسیر مشخصات شخصیتی افراد تأثیر بگذارد.
مطالعات موردی – تشخیص های بالینی:
توضیح: در یک مطالعه موردی که رفتار یک فرد مبتلا به یک اختلال روانشناختی خاص را بررسی میکند، یک پزشک ممکن است علائم و نتایج درمان را مستند کند.
عینیت: عینیت در مطالعات موردی به پزشکان نیاز دارد که اطلاعات را به شیوه ای بی طرفانه ارائه کنند. آنها باید از تأکید بیش از حد بر جنبه های خاصی از پرونده که با تصورات از پیش تعیین شده همسو هستند اجتناب کنند و در عوض، گزارشی جامع و بی طرفانه از تجربیات فرد ارائه دهند.
در این مثالها، عینیت تضمین میکند که فرآیند تحقیق، از طراحی مطالعه تا جمعآوری و تفسیر دادهها، بیطرفانه و عاری از سوگیریهای شخصی باقی بماند. با حمایت از عینیت، روانشناسان می توانند اعتبار و اعتبار یافته های خود را افزایش دهند و به دقت علمی تحقیقات روانشناختی کمک کنند.
5) تجربه گرایی (Empiricism)
تجربه گرایی یک پیش فرض اساسی در روش علمی است که بر تکیه بر شواهد تجربی تأکید دارد که دانش حاصل از مشاهده مستقیم و تجربه حسی است. در تحقیقات روانشناختی، تجربه گرایی شامل جمع آوری داده ها به طور سیستماتیک و عینی برای نتیجه گیری بر اساس پدیده های قابل مشاهده است.
نمونه هایی از تجربه گرایی در روانشناسی:
تحقیق تجربی – حافظه و حواس پرتی:
توضیح: در یک مطالعه روی حافظه، محققان ممکن است بررسی کنند که چگونه حواسپرتی در طول یک تکلیف یادگیری بر یادآوری بعدی تأثیر میگذارد.
تجربه گرایی: تجربه گرایی در این زمینه شامل مشاهده مستقیم و اندازه گیری عملکرد حافظه شرکت کنندگان در شرایط کنترل شده است. محققان با دستکاری سیستماتیک سطح حواس پرتی و ثبت عینی تاثیر آن بر یادآوری حافظه، شواهد تجربی را جمع آوری می کنند.
مطالعات مشاهده ای – رفتار پرخاشگرانه در کودکان:
توضیح: روانشناسانی که یک مطالعه مشاهده ای در مورد رفتار پرخاشگرانه در کودکان انجام می دهند ممکن است مستقیماً تعاملات را در زمین بازی مشاهده کنند.
تجربه گرایی: شواهد تجربی در این مورد شامل ثبت نمونه هایی از رفتار پرخاشگرانه بدون تکیه بر تفاسیر ذهنی است. محققان به طور سیستماتیک رفتارهایی مانند ضربه زدن یا صدا زدن را مشاهده و مستند می کنند تا داده هایی را جمع آوری کنند که مستقیماً اعمال قابل مشاهده کودکان را منعکس می کند.
نظرسنجی در مورد الگوهای خواب:
توضیح: روانشناسانی که یک نظرسنجی در مورد الگوهای خواب انجام می دهند ممکن است از شرکت کنندگان بخواهند که ساعات خواب شبانه خود را گزارش کنند.
تجربه گرایی: تجربه گرایی در تحقیقات پیمایشی شامل جمع آوری داده ها به طور مستقیم از شرکت کنندگان از طریق اقدامات خود گزارشی است. محققان بر شواهد تجربی ارائه شده توسط شرکت کنندگان برای درک روندها و الگوهای مدت خواب بدون ایجاد فرضیاتی در مورد عادات خواب شرکت کنندگان تکیه می کنند.
مطالعات عصبشناسی – تصویربرداری از مغز و احساسات:
توضیح: در یک مطالعه عصبشناسی که به بررسی پاسخهای احساسی میپردازد، محققان ممکن است از تکنیکهای تصویربرداری مغز برای مشاهده فعالیت عصبی در پاسخ به محرکهای هیجانی استفاده کنند.
تجربه گرایی: شواهد تجربی در این زمینه شامل مشاهده مستقیم فعالیت مغز در زمانی که شرکت کنندگان احساسات را تجربه می کنند. استفاده از ابزارهای تصویربرداری عصبی، دادههای قابل مشاهده و ملموسی را در اختیار محققان قرار میدهد که میتوان آنها را برای نتیجهگیری در مورد مبنای عصبی فرآیندهای هیجانی تجزیه و تحلیل کرد.
رفتار درمانی – مواجهه درمانی برای فوبیا:
توضیح: در رفتار درمانی، یک روانشناس ممکن است از مواجهه درمانی برای کمک به فرد برای غلبه بر فوبیا با قرار دادن تدریجی او در معرض شی یا موقعیت ترسناک استفاده کند.
تجربه گرایی: تجربه گرایی در این رویکرد درمانی شامل مشاهده مستقیم واکنش ها و پاسخ های فرد در طول جلسات مواجهه است. روانشناس برای ارزیابی پیشرفت و تنظیم مداخلات درمانی بر اساس شواهد تجربی به دست آمده از رفتار فرد تکیه می کند.
در این مثال ها، تجربه گرایی بر اهمیت مشاهده و اندازه گیری مستقیم در تولید دانش تأکید می کند. روانشناسان با تکیه بر شواهد قابل مشاهده و اندازه گیری اطمینان حاصل می کنند که نتیجه گیری های آنها بر اساس واقعیت رفتار انسان و فرآیندهای ذهنی است و به اعتبار علمی تحقیقات روانشناختی کمک می کند..
6) ابطال پذیری ( Falsifiability)
ابطال پذیری یک فرض کلیدی در روش علمی است که توسط فیلسوف کارل پوپر ارائه شده است. این مؤسسه مدعی است که برای اینکه یک فرضیه یا نظریه علمی تلقی شود، باید به گونه ای فرموله شود که امکان شواهد تجربی وجود داشته باشد که بتواند آن را رد یا جعل کند. به عبارت دیگر، یک ادعای علمی باید قابل آزمایش باشد و مشاهدات یا آزمایشات قابل تصوری وجود داشته باشد که بتواند ادعا را نادرست نشان دهد.
نمونه هایی از ابطال پذیری در روانشناسی:
روانشناسی شناختی – یادآوری حافظه:
فرضیه: یک فرضیه نشان می دهد که افراد می توانند اطلاعات را با دقت 100 درصد به خاطر بیاورند، اگر نشانه های بازیابی مناسب به آنها داده شود.
ابطال پذیری: این فرضیه ابطال پذیر نیست زیرا امکان خطا در فراخوانی را نمی دهد. یک نسخه قابل ابطال ممکن است بیان کند که “استفاده از نشانه های بازیابی خاص به طور قابل توجهی یادآوری حافظه را بهبود می بخشد، اما همچنان ممکن است خطاهایی رخ دهد.”
روانشناسی شخصیت – نظریه صفت:
فرضیه: یک نظریه ویژگی شخصیتی پیشنهاد می کند که یک ویژگی شخصیتی خاص (مثلاً برون گرایی) رفتار را در همه موقعیت ها پیش بینی می کند.
ابطال پذیری: برای ابطال پذیری این فرضیه، می توان آن را برای تعیین شرایطی که تحت آن صفت انتظار می رود رفتار را پیش بینی کند، اصلاح کرد. به عنوان مثال، “برونگرایی رفتار را در موقعیت های اجتماعی پیش بینی می کند، اما ممکن است در زمینه های انفرادی پیش بینی کننده نباشد.”
نظریه های یادگیری – شرطی سازی عامل:
فرضیه: یک فرضیه نشان می دهد که تقویت همیشه احتمال یک رفتار را افزایش می دهد و تنبیه همیشه آن را کاهش می دهد.
ابطال پذیری: این فرضیه کاملاً قابل ابطال نیست زیرا استثناهای احتمالی را در نظر نمی گیرد. یک نسخه قابل ابطال ممکن است بیان کند که “در بیشتر موارد، تقویت احتمال رفتار را افزایش می دهد، اما ممکن است مواردی وجود داشته باشد که بسته به تفاوت های فردی یا عوامل موقعیتی چنین نباشد.”
روانشناسی اجتماعی – مطالعات مطابقت:
فرضیه: یک فرضیه پیشنهاد می کند که افراد همیشه بدون توجه به موقعیت، با هنجارهای گروهی مطابقت دارند.
ابطال پذیری: برای ابطال پذیر ساختن این فرضیه، می توان آن را برای تصدیق موقعیت هایی که ممکن است افراد با آنها مطابقت نداشته باشند، اصلاح کرد، مانند زمانی که هنجار گروه با باورهای شخصی قوی در تعارض است.
مداخلات درمانی – درمان شناختی رفتاری (CBT):
فرضیه: یک فرضیه نشان می دهد که CBT همیشه در کاهش علائم اضطراب موثر است.
ابطال پذیری: این فرضیه ابطال پذیر نیست زیرا این احتمال را نمی دهد که CBT ممکن است برای همه کارساز نباشد. یک نسخه قابل ابطال ممکن است بیان کند که “CBT در کاهش علائم اضطراب برای بسیاری از افراد موثر است، اما ممکن است مواردی وجود داشته باشد که رویکردهای درمانی جایگزین مناسب تر باشند.”
در این مثالها، مفهوم ابطالپذیری تضمین میکند که فرضیهها یا نظریهها میتوانند در معرض آزمایش تجربی قرار گیرند و بالقوه نادرست بودن را ثابت کنند. این تأکید بر ابطال پذیری، سختگیری علمی تحقیقات روانشناختی را تقویت می کند و توسعه نظریه هایی را تشویق می کند که بر اساس شواهد تجربی قابل بررسی و پالایش هستند.