گراندد تئوری ادغام سنت های رشته ای متفاوت

 ادغام سنت های رشته های متفاوت

نظریه زمینه ای یا همان گراندد تئوری پیوند دو سنت متضاد رقیب در جامعه شناسی بود که از سوی آغاز کنندگان هر یک از آنها بازنمایی میشد:

اثبات گرایی دانشگاه کلمبیا و عملگرایی (pragmatism) و تحقیق میدانی مکتب شیکاگو.

پیش فرض های معرفت شناختی و رویکرد منطقی و نظام‌مند روش‌های نظریه زمینه ای، منعکس‌کننده جزئیات دقیق آموزش کمیک گلیزر زیر نظر پاول لازارسفلد (Paul Lazarfeld) است. گلیزر قصد داشت روش های تحقیق کیفی را کد گذاری کند همانطور که لازارسفلد تحقیقات کمی را کد گذاری کرده بود.

کدگذاری روش های تحقیق کیفی مستلزم مشخص کردن استراتژی های شفاف برای انجام تحقیق بود و بنابراین، فرایند تحقیق را روشن می‌کرد.

گلیزر همچنین از ساخت “نظریه های میانی (Middle range theory)” همانند آنچه که رابرت مرتون (1975) نظریه‌پرداز دانشگاه کلمبیا پیشنهاد داده بود، حمایت کرد. نظریه های میانی شامل تفسیرهای انتظاری از پدیده های خاص اجتماعی بود که بر اساس داده ها شکل می گرفت. این نظریه های میانی با نظریه های “کلان” جامعه شناسی دارای سابقه نیم قرنی در تضاد بود. نظریاتی که در سرتاسر جوامع جاری بود؛ اما، پایه و اساسی در تحلیل داده های تحلیلی نداشت.

بسیاری از اصول اساسی نظریه زمینه ای ریشه در کار گلیزر دارد. او این روش را با تجربه گرایی بی‌طرفانه، روشهای کدگذاری دقیق، تکیه بر اکتشافات جدید و تا حدی زبان خاص و مبهمی که منعکس‌کننده روشهای کمی است، درآمیخت. اگرچه کتاب کشف نظریه زمینه ای، بحث‌های روش شناختی را تغییر داد و الهام بخش نسل های مختلف محققان کیفی بود کتاب کمتر شناخته شده گلیزر به نام حساسیت نظری (1978) سریعترین احکام اولیه این روش را ارائه می داد.

با وجود این، میراث مکتب شیکاگو استرس هم روش نظریه زمینه ای را تحت تاثیر قرار داد اما با شیوه های نا ملموس تر. استراوس انسان را به عنوان عامل فعال در زندگی و جهان خویش می دید، نه پذیرنده منفعل نیروهای بزرگتر اجتماعی. به زعم وی فرایندها برای موجود انسانی، اساسی هستند، نه ساختارها.

از نظر استراوس، ذهنیت و معانی اجتماعی ریشه در استفاده از زبان توسط ما دارد و از راه اقدام ظاهر می شود. مسئله اصلی، نحوه نشان دادن اقدام است. به طور خلاصه، استراوس دیدگاه هایی را درباره عامل انسانی، فرایند های نوظهور، معانی اجتماعی و ذهنی، اقدامات حل مسئله، و مطالعه باز در نظریه زمینه ای مطرح کرد.

تمام این ایده‌ها سنت فلسفی عمل گرایی را منعکس می‌کرد که استراوس در برنامه دکترای خود در دانشگاه شیکاگو پذیرفته بود. عملگرایی دربرگیرنده تعامل گرایی نمادین بود؛ نوعی دیدگاه نظری که فرض می کند جامعه، واقعیت و خود به وسیله تعامل ساخته می‌شود و بنابراین، بر زبان و ارتباطات متکی است. در این دیدگاه، فرض بر این است که تعامل ذاتا پویا و تفسیری است و نشان می دهد که چگونه افراد معانی و اقدامات را ایجاد و به کار می‌گیرند یا تغییر می‌دهند. به موضوع کیتلن مک‌کارتی توجه کنید که چگونه دیدگاهش با تغییر در نحوه گوش دادن به مشتریان و درک آن تغییر کرد.

تعامل گرایی نمادین بر این فرض است که افراد به جای اینکه به صورت مکانیکی به محرک پاسخ دهند می‌توانند درباره زندگی و اعمالشان فکر کنند و در عمل هم این کار را انجام می‌دهند. با تاثیر پذیرفتن از هربرت بلومر و رابرت پارک، استراوس هم تعامل گرایی نمادین و هم میراث شیکاگو را در زمینه تحقیقات میدانی پذیرفت.

گلیزر مهارت های تحلیلی خود را برای کدگذاری تحلیلی کیفی به کار گرفت و رهنمودهای ویژه‌ای را برای آن ایجاد و ارائه کرد. در سال‌های اولیه گلیزر و استراوس علاقه خاصی به مطالعه مسائل بنیادی اجتماعی یا فرایندهای روانشناختی اجتماعی در یک محیط اجتماعی و تجربه خاص مانند ابتلا به بیماری قلبی عروقی، داشتند. بنابراین برای آنها، تحقیق از نوع نظریه زمینه ای که به اتمام رسیده، فرایند مورد مطالعه را با بیانی جدید توضیح می‌دهد، ویژگی مقوله های نظری را بیان می کند، اغلب علل و شرایطی را که تحت آن فرآیند ظهور و تغییر پیدا می کند و عواقب آن ها را مشخص می سازد. کارولین وینر مدرک دکترای خود را در ۱۹۷۸ در رشته جامعه شناسی دانشگاه کالیفرنیا دریافت کرد و سال ها بعد از آن با آنسلم استراوس به همکاری پرداخت. وینر درباره یادگیری نظریه زمینه ای از بارنی گلیزر دیدگاه گلیزر را با استراوس در زمینه روش تحقیق مقایسه می کند:

” گلیزر یکی از مدرسان خوب روش‌شناسی بود که تا به حال من دیده بودم. دیدگاهش منظم تر از آنسلم بود و من حقیقتا نمیفهمیدم چگونه و تحت تاثیر روش کمی بود و تا سال‌ها بعد که من شروع به کار با دانشجویان کردم، این روش را آموزش می داد. من احساس می‌کنم از هر دوی این ها بهره مند شده ام. تاکید بارونی بر نظریه بنیادی است که منجر به نظریه رسمی شود و اصرار جدی بر یک فرایند اجتماعی اساسی داشت، در مقاله “تحمل آرتروز روماتیسمی” و پایان نامه/ کتاب من با نام “سیاست‌های اعتیاد به الکل” که متاثر از کلاس روش تحقیق وی بود، این مسئله منعکس شد. آنسلم افراد را بیشتر به پروازهای آزادانه تخیلی ترغیب می کرد که آن را “صعود آبی” نامیده بود (برای مثال مقایسه دستگاه های پزشکی با لوازم خانگی در راستای زیر سوال بردن قابلیت قبلی آنها) “

 

اشتراک گذاری در facebook
اشتراک گذاری در twitter
اشتراک گذاری در linkedin
اشتراک گذاری در telegram
اشتراک گذاری در whatsapp
نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *